دانشجویان در پاریس چگونه زندگی میکنند
این متن اثری از ژاک دویتری کاردینال فرانسوی قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی در مورد زندگی دانشجویان دانشگاه پاریس (سوربن) در دوران تحصیل او در این دانشگاه است. دویتری در دوران خود از مقامهای مذهبی مهم کلیسای کاتولیک به شمار میرفت که به درجه کاردینالی و اسقفی رسیده بود. نکته جالب این نوشته آن است که اهمیت درگیریها و اختلافات ناشی از تعصبات ملی را در دانشگاههای اروپایی آن دوران نشان میدهد. این نکته حائز اهمیت است که بسیاری از دانشجویان آن دوران فقط برای تفریح و خوشگذرانی وارد دانشگاه شده بودند و هیچ انگیزهای برای آموختن علم و یادگیری نداشتند. در آن دوران درگیری بین ملیتهای گوناگون امری هرروزه در دانشگاه پاریس بود.
این متن در اواخر قرن دوازدهم به زبان لاتین نوشته شده و از ترجمه انگلیسی «پروژه اینترنتی کتابهای منبع قرون وسطی» دانشگاه پنسیلوانیا، فیلادلفیا به فارسی برگردانده شده است.
زندگی دانشجویان در پاریس
تقریبا همهٔ دانشجویان در پاریس، چه خارجیها و چه فرانسویها؛ هیچ کاری به جز آموختن یا گوش سپردن به چیزهای جدید انجام نمیدهند. مطالعه برخی فقط برای کسب دانش است که منشاء آن کنجکاوی است. برخی دیگر هم برای کسب شهرت که ریشه آن در غرور و خودبینی است. و گروه دیگری هم برای منفعتجویی که سرچشمه در حرص و آز دارد و به امید تحصیل مقامات دنیوی. تعداد بسیار اندکی از دانشجویان برای تهذیب و تذکیه نفس خود یا دیگران مطالعه میکنند. نزاعها و مشاجرهها و اختلاف نظرهای دانشجویان فقط به خاطر اختلافات فرقهای و مذهبی یا دیدگاه متفاوت در برخی بحثها نیست بلکه اختلاف میان کشورها هم به دشمنیهای پرکینه و نفرتآمیز بین دانشجویان اهل آن کشورها منجر میشود و موجب میشود تا به خود اجازه دهند با گستاخی تمام هر گونه اهانت و توهینی را به یکدیگر روا دارند.
آنها میگویند انگلیسیها میخوارهاند و دم داشتهاند. فرزندان فرانسه مغرور و زنصفت هستند و مثل زنان خود را زینت میکنند. آنها میگویند آلمانیها عصبی و خشمگین هستند و در جشنها و خوشگذرانیها رفتاری زشت و وقیحانه دارند. نورمنها مغرور و خودبین و لافزن هستند. پواتیهایها (منطقهای در مرکز فرانسه) خرابکار هستند و همیشه در حال ماجراجویی و خطر کردن. بورگوندیها (منطقهای در جنوب شرق فرانسه و غرب سوئیس) احمق و بی کلاس هستند. بریطونیها (غربیترین قسمت فرانسه) متلون و بیثبات و دائم در حال تغییرند. لومباردیها (در شمال ایتالیا) حریص و طماع، شریر و بدطینت و جبون و ترسو هستند. رمیها یاغی، فتنهگر و بدگو هستند. سیسیلیها مستبد و ستمگرند. اهالی برابانت (در غرب هلند و شرق بلژیک کنونی) خونریز، آتشافروز، یاغی و متجاوز هستند. فلاندریها (در هلند و بلژیک) بی ثبات و ولخرج و مسرف و تنبل هستند. پس از این توهینهای کلامی معمولاً نوبت به زد و خورد فیزیکی میرسد.
اگر بخواهم از استادان الهیات صحبت کنم؛ «نشسته بر صندلی موسی» غرق در مطالعهاند، اما روح آنها پاک نشدهاست. «تعلیم میبینند و عمل نمیکنند، مثل زنبوری که عسل نمیدهد» یا شبیه رودخانهای که همیشه خشک است. آنها نه تنها از یکدیگر متنفرند، بلکه با چاپلوسی و تملق دانشجویان همدیگر را میدزدند و هر یک به فکر افتخار و غرور خود است و هیچ یک ذرهای به پرورش روح نمیاندیشند.
با این که سخنان پولس رسول را شنیدهاند که «اگر مردی خواستار شغل اسقفی باشد، آرزوی یک کار خوب را در دل دارد»، اما در فکر چند برابر کردن وجوهات شرعی خود هستند و گرفتن پستهایی یکی پس از دیگری و بیش از همه مشتاقند که در مراسم و جشنها بهترین جایگاهها را داشته باشند و در عبادتگاهها بر صندلی ریاست بنشینند و در بازار سلام و درود بشنوند. گرچه سخن حواری جیمز را شنیدهاند که «برادران من، مشتاق استاد شدن نباشید» اما آنها در نقطه مقابل چنان عجلهای در استاد شدن دارند که بیشترشان قادر نیستند هیچ شاگردی داشته باشند مگر با التماس و خواهش یا با پول و شهریه. اکنون دورانی است که گوش ارزشمندتر از آموختن شده و یک مستمع متواضع بهتر است از یک دکتر جاهل و خودبین. سخن را به پایان برسانم، خداوند در میان این استادان تنها تعداد انگشتشماری مردان قابل احترام و خداترس نگه داشته که در مسیر گناه قدم برنداشتهاند.

اگر قصد مهاجرت دارید کافیست فرم درخواست مشاوره رایگان را در وبسایت ما تکمیل کنید تا کارشناسان ما با شما تماس بگیرند.
این مطالب را هم میتوانید مطالعه کنید: