تابعیت ما گران است!
نقدی بر کتاب «جهانوطنی: ظهور شهروند جهانی» از آتوسا آراکسیا آبراهامیان
اثر کریستین سوارک در نشریه نقد کتاب لندن
سال ۱۹۸۷ گری بکر اقتصاددان طرفدار بازار آزاد به دولت آمریکا پیشنهاد داد تا حق اقامت و کار در ایالات متحده را به متقاضیان بفروشد. به این صورت که هر کس ۵۰ هزار دلار پرداخت کند از موانع بوروکراتیک برای زندگی در آمریکا به سادگی رد شود. بکر البته نمیخواست افرادی که پول ندارند را از ورود به آمریکا محروم کند: او پیشنهاد میداد که دولت یا کارفرمایان به این افراد پول ورود به آمریکا را وام دهند. مدتهاست که آمریکا به نیروی کار خارجی وابسته است پس چرا این پیشنهاد برای امروز هم مناسب نباشد؟
آنچه در سال ۱۹۸۷ هولناک به نظر میرسید اکنون عادی شده است. اگر شخصی دو میلیون پوند اوراق قرضه دولتی یا سهام یک شرکت بریتانیایی را خریداری کند یک ویزای سرمایهگذاری رده یک دریافت کرده و حق اقامت در این کشور را به دست میآورد. با سه میلیون پوند دیگر زمان دریافت اقامت دائم و تابعیت کاهش پیدا میکند. این پول هنگفتی است اما بعد از گرفتن پاسپورت بریتانیا میتوان تمام این سرمایه را نقد کرد.
در برنامه ویزای ئیبی-۵ آمریکا با یک سرمایهگذاری پانصد هزار دلاری در یک کسب وکار در مناطقی که نرخ بیکاری بالا دارند (بورلی هیلز گرانترین محله لس آنجلس هم جزو این مناطق است) ویزایی به دست میآورید که با آن حق زندگی در آمریکا را خواهید داشت و بعد از دو سال میتوانید درخواست شهروندی بدهید. اگر نمیخواهید اینقدر منتظر بمانید میتوانید با دو و نیم میلیون یورو شهروندی قبرس را برای تمام خانواده بخرید که به معنی شهروندی اتحادیه اروپا است و صدور آن فقط ۹۰ روز طول میکشد. چندین جزیره کارائیبی که قرارداد سفر بدون ویزا با اروپا دارند شهروندی خود را با حدود ۲۵۰ هزار دلار میفروشند. (در سالهای اخیر این رقم به محدوده ۱۵۰ هزار دلار کاهش پیدا کرده است) کمتر چیزی در این دنیا به اندازه تابعیت دلبخواهی است و کمتر چیزی به اندازه تابعیت یک کشور بر زندگی انسان اثرگذار است. به دنیا آمدن در کپنهاگ به جای بوجومبورا مثل بردن یک بلیت بختآزمایی در هنگام تولد است. اما برخی اصلا هیچ نوع بلیتی دریافت نمیکنند. طبق آمار سازمان ملل ده میلیون نفر بدون تابعیت در دنیا وجود دارد.
کتاب آتوسا آبراهامیان در مورد همین موضوع است. خرید و فروش تابعیت موضوعی جذاب است نه فقط به این خاطر که رسواکننده و غیراخلاقی به نظر میرسد بلکه به این دلیل که ماهیت دلبخواهی مفهوم تعلق به یک ملت را به ما نشان میدهد.
آبراهامیان فرزند پدر و مادری از تبار ارمنی-روس با تابعیت ایرانی است که در کانادا به دنیا آمده و در ژنو بزرگ شده است. او سه پاسپورت دارد و خودش هم دقیقا نمیداند اهل چه کشوری است. وقتی در نیویورک زندگی میکرد و مدت ویزایش در حال اتمام بود در لاتاری تنوع آمریکا شرکت کرد. این لاتاری هر سال به ۵۰ هزار نفر از ملیتهایی که نرخ مهاجرت کمی به آمریکا دارند گرین کارت (اقامت دائم) اعطا میکند. او برنده شد اما وقتی برای گرفتن گرین کارت مراجعه کرد مشخص شد که بلیط برنده او نامعتبر است. دولت آمریکا او را سوئیسی نمیدانست چون در سوئیس به دنیا نیامده و کاناداییها هم نمیتوانند در این لاتاری شرکت کنند. دو هزار سال پیش دیوژن خود را جهانوطن (شهروند عالم) نامید اما اکنون چه کسی جهانوطن است؟
سفر به جزایر قمر
آتوسا آبراهامیان خبرنگار الجزیره در جستجوی پاسخ این سوال به یک ماموریت جهانی رفت. به جزایر قمر مجموعهای از جزایر آتشفشاتی بین ماداگاسکار و موزامبیک. اقتصاد این جزایر وابسته به چند محصول لوکس است: وانیل، ادویه و گل یلانگ یلانگ. اما بخش عمده قمر توسعهنیافته است. جادهها بیشتر چاله هستند تا آسفالت. بیمارستانها معمولا با کمبود نیازهای ضروری خود روبرو میشوند، معلمها ماهها حقوق نمیگیرند و توریستی هم به این کشور نمیآید. در بزرگترین جزیره فقط شصت درصد ساکنین برق دارند و در جزایر کوچکتر این رقم بیست درصد است.
قمر از سال ۱۹۷۵ که از فرانسه مستقل شد تاکنون بیست کودتا را تجربه کرده است. پشت سر بیشتر آنها باب دنار مزدور فرانسوی قرار داشته است. کسی که هم به جمع کردن مذهب (کاتولیک، یهودیت و اسلام) و هم جمع کردن همسر (هشت زن) علاقمند است و الهامبخش فردریک فورسایت برای خلق رمان سگهای جنگی بوده است. او یک بار به نیویورک تایمز گفته بود که من یک دزد دریایی مدرن هستم اما به جای اینکه از پادشاه مجوز غارت بگیرم از پاسپورتهایی که سرویسهای امنیتی به من دادهاند استفاده میکنم. دنار اولین بار سال ۱۹۷۵ به قمر آمد، وقتی تلفنی از ژنو به او شد و از او خواستند برای سرنگونی دولت سوسیالیستی که بعد از استقلال این جزایر در آن به قدرت رسیده بود کمک کند. رزومه دنار بلند بالا بود: آنگولا، رودزیا، یمن، گابن و زئیر. او در طول سه سال دو کودتا را در قمر رهبری کرد. ابتدا رئیسجمهور را سرنگون کرده و سپس او را به قدرت برگرداند. یک بار او یک کشتی اجاره کرد و نیروهای شبهنظامی خود را در قالب دانشمند وارد جزایر کرد.

بعد از سالها بیثباتی سیاسی و کشمکش اقتصادی این جزایر پذیرای تجار کویتی و اماراتی شد که در میانههای دهه ۲۰۰۰ برای یک طرح سرمایهگذاری عظیم وارد آن شدند. «هلدینگ قمر خلیج» پیشنهاد داده بود که هزاران متر مربع فضای کار دفتری، خانه و فروشگاه در سواحل صخرهای آتشفشانی بنا کند. یک هتل لوکس، یک بیمارستان خصوصی ۷۵ تخته و یک تله کابین به سوی قله آتشفشانی بسازند. فیلمهای ویدئویی از رویاهای دیگر مثل یک مجتمع عظیم تولید لبنیات ساخته شدند. همانطور که دبی مثل جادو در وسط بیابان سر بلند کرد چرا نتوان همین کار را در قمر انجام داد؟
بدون ها در کویت و امارات
هدایتکننده سرمایهگذاران یک مالک شبکههای رسانهای سوری-فرانسوی به نام بشار کیوان بود. اگر دنار واسطهای برای تامین خدمات از راه دور برای دولتهای سرکش بود، کیوان مردی بود که برای معضلهای بینالمللی راهکارهای بازاری ارائه میداد که با روکشی از آموزشهای آکادمیک این مرد که در اجلاس داووس هم شرکت کرده، اعتبار پیدا میکرد. کیوان از انتخابات سال ۲۰۰۵ در این مجمع الجزایر برای خود جای پا باز کرده بود. او در این انتخابات احمد سامبی یک آخوند فروشنده تشک و عطر را وارد کاخ ریاستجمهوری کرده بود. درحالیکه سامبی در خانه مراقب همه چیز بود کیوان با پاسپورت دیپلماتیک بین کشورهای حاشیه خلیج میچرخید و برای سرمایهگذاری در قمر مشتری پیدا میکرد. کیوان از ارتباطات خود با شیوخ عرب استفاده کرده و یک معامله سرمایهگذاری را جوش داد که جزایر قمر، کویت و امارات و مردم بدون تابعیت این کشور طرفین آن بودند.
بدونها مردمانی هستند که در کویت و امارات بدنیا آمده و بزرگ شدند اما زمانی که چهل سال قبل تابعیت به مردم داده میشد مدرکی دریافت نکرده بودند. در آن زمان در حاشیه خلیج فارس زندگی کوچنشینی و روستایی جریان داشت و ساختار زندگی بر مبنای وفاداری به شیوخ محلی شکل میگرفت و تابعیت یک مفهوم جدید بود. در نتیجه خیلی از افراد فرمهای دولتی برای دریافت شناسنامه را پر نکرده بودند. اما اکنون تابعیت کویت و امارات به ارزشمندترین تابعیتهای دنیا تبدیل شدهاند. در این دولتهای رانتیر خدمات رفاهی به شکلی تبعیض آمیز تقسیم شده است: حدود ۷۰ درصد مردم کویت و ۸۵ درصد مردم امارات خارجی هستند. تقریبا در تمام شغلهای بخش خصوصی در اختیار افراد خارجی است که هیچ راهی برای دریافت تابعیت ندارند اما مزایای قابل توجهی در اختیار اقلیت شهروند قرار دارد. در امارات هر مرد اماراتی سالانه ۵۵ هزار دلار دریافت میکند همراه با زمینی برای ساختن خانه، وام بدون بهره، هدیه ازدواج ۲۰ هزار دلاری و خدمات سلامت و آموزش رایگان. امارات طبق آمار دولتی فقط چند هزار بدون تابعیت وجود دارد اما طبق آمار سازمانهای پناهندگی بینالملل این رقم هم در امارات و هم در کویت حدود صد هزار نفر است.
برای کسانی که با مفهوم سنتی شهروندی خو گرفتهاند، یعنی اینکه مردم به کشوری تعلق دارند که در آن به دنیا آمدند و حق زندگی در آن را دارند و بر روی شهروندی نمیتوان قیمت گذاشت، معامله کیوان گیجکننده بود. وزارت کشور امارات دویست میلیون دلار از اعتبارات دولتی را در ازای دریافت شهروندی قمر برای چهار هزار خانواده بدون تابعیت اعطا میکرد. کیوان نمایندگان پارلمان قمر را به دبی فرستاد تا ببینند مورونی پایتخت کشور آنها قرار است به چه شکل دربیاید و با تعدادی از بدون تابعیتها ملاقات کنند. نقشه او این بود که به بدون تابعیتها شهروندی قمر داده شود. آنها حق اقامت دائم در قمر یا شرکت در انتخابات را نداشته باشند ولی بتوانند کسب وکاری در این کشور راهاندازی کرده و به پروندههایشان در دادگاهههای محلی رسیدگی شود و پاسپورت قمر را دریافت کنند.
مردم محلی مخالف این معامله بودند. یک وبلاگنویس قمری نوشته بود « ۳۳ سال پیش استعمار فرانسه پایان یافت و حالا مستعمره هلدینگ قمر خلیج شدهایم». اما این قانون در نهایت در جلسه پارلمان قمر که به دلیل قطع برق زیر نور شمع برگزار میشد تصویب شد.
خیلی مشخص نیست که دریافت تابعیت یک کشور شرق آفریقایی چه منفعت واقعی میتوانست برای بدون تابعیتها داشته باشد. وقتی یک فعال منتقد بدون در امارات به نام احمد عبدالخالق برای تمدید گواهینامه رانندگی مراجعه کرد به سوی اداره شهروندی قمر راهنمایی شد. او بدون دریافت شهروندی نمیتوانست در ادارات دولتی یا بیمارستانها ثبت نام کند بنابراین مجبور بود برای دریافت تابعیت قمر ثبت نام کند. همینکه پاسپورت او صادر شد او را بازداشت کرده و سپس سوار هواپیما کردند. حالا او بدون تابعیت نبود و امکان دیپورت او از کشور فراهم شده بود. قمر او را در خاک خود نپذیرفت اما تایلند او را قبول کرد. نخست وزیر وقت تایلند تاکسین شیناواترا خودش پاسپورت نیکاراگوئه و مونته نگرو را به عنوان یک نوع بیمه جلوگیری از زندانی شدن دریافت کرده بود. عفو بینالملل در نهایت وارد عمل شد و به خالق پناهندگی کانادا اعطا شد. او اکنون در شهر لندن ایالت آنتاریو با یک پناهنده کرد زندگی میکند و یک شعبه فست فود به نام پیتزا پیتزا دارد.
جزایر قمر شروع به چاپ پاسپورتها و ارسال آن به امارات کرد اما دویست میلیون دلار تعهد شده مستقیما به دولت داده نشد. این پول به حساب هلدینگ قمر خلیج بشار کیوان واریز میشود. برنامه بزرگ کیوان انتقال بدون تابعیتها به قمر بود همراه با تهیه خانه و بیمارستان و حتی گاو برای زندگی آنها. اما پولی که به حساب هلدینگ ریخته شده بود در همانجا ماند و این معامله با اختلاف نظری که بین سامبی و کیوان ایجاد شد به هم خورد. کیوان میگفت از اینکه تلاش انساندوستانه او مورد تقدیر واقع نشده خشمگین است. وقتی آبراهامیان از او پرسید معنی تابعیت از نظر تو چیست؟ پاسخ داد: من یک سوری هستم که هیچگاه در کشورم زندگی نکردم پس خیلی برایم مفهومی ندارد.
با مختل شدن توافق با امارات، قمریها به سراغ معامله دیگری با کویت رفتند: اینکه بدون تابعیتها پاسپورت قمر و ویزای اقامت پنج ساله را دریافت کنند. وقتی آبراهامیان از وزیر کشور کویت پرسید که چرا به جای خریدن تابعیت قمر، تابعیت کویت را به بدونها نمیدهید؟ او پاسخ داد: تابعیت ما گران است! ما نیازهای هر شهروند از زمانی که به دنیا بیاید تا بمیرد را تامین میکنیم. یعنی تمام هزینههای سلامتی و مدرسه و همه چیز. هزینه ازدواج را میپردایم، به آنها شغل میدهیم، و پول تهیه خانه و بازنشستگی را میدهیم.
مطالب دیگر: